سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]

نزدیکترین دور

 
 
برو...(جمعه 86 تیر 29 ساعت 4:27 عصر )

هر کی تو رو ازم گرفت

الهی آروم نگیره

خدا کنه که عاقبت

بی‌کس و تنها بمیره

تویی که عاشقم بودی

منو فروختی نازنین

منی که عاشقت بودم

چه زود فروختی نازنین

قشنگترین خاطره‌هام

قشنگی چشات که بود

تنهاترین همدم من

لطافت صدات که بود

حالا ببین من چی دارم

بجز سیاهی شبام

ببین که از تو چی دارم

بجز همین خیال خام

می‌خوام فراموشت کنم

اما بازم عاشقترم

می‌خوام که از تو بگذرم

نمی‌تونم، نمی‌تونم

وقتی می‌گی دوسم داری

تو هر نفس کم میارم

گریه‌های چشاتو من

نمی‌تونم از یاد ببرم

خدا کنه تو زندگیت

به هر چی می‌خوای برسی

به هر جا که راضی باشی

به اوج قصه برسی

تصدق چشای تو

برو که راه ما جداست

به هر جا که می‌‌خوای برو

به هر جا دست من کوتاست

برو ولی به یاد بیار

لحظه با هم بودنو

لحظه عاشق شدنو

لحظه با هم مردنو

برو برو فدات بشم

خیال نکن منتظرم

منی که تنها عاشقت

تو همه قصه‌ها بودم

حسرت با تو بودنو

تا قعر قصه می‌برم

خاطره چشاتو من

تو خاک قلبم می‌کارم                              پنجشنبه 28/4/86



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 4130  بازدید


» لینک دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «