سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند آن را . . . دوایی قرار داد که پس از آن، دردی نیست و نوری که با آن ظلمتی نیست . [امام علی علیه السلام ـ در توصیف قرآن ـ]

نزدیکترین دور

 
 
برگرد...(چهارشنبه 85 بهمن 11 ساعت 3:38 صبح )

در این نیمه‌شب تاریک سرد دلگیر

در هیاهوی دیوارها و پنجره‌ها،به تو می‌اندیشم!
به تو ای ناجی هر لحظه مرگ‌آور درد

به تو ای جادوی زیبای خدا،به تو می‌اندیشم!

به تو که سرزدی از خاطر بی‌تاب زمین

به تو که پرشدی از هاله رویای زمان، به تو می‌اندیشم!

در سراپرده موهوم خیال هوسم جاری شو

در بتن سکون نفسم جاری شو

زود بیا، از فاصله خاکهای سرد زمین

باز برگرد، از خاطره‌های گرم، همین

از افق تا به افق فریادکنان بگریختم

جرعه جرعه عشق را در نفست من ریختم

ناجی شب‌زده باز آی به معراج تنم

ای سراپا همه روحم،جسمم،خاکم،وطنم

یاد آن روز که گفتی که تو می آیی زود

می‌زند شعله به جانم چه‌ کنم؟! عشق منم

تا به کی صبر کنم؟! تاب ندارم دیگر!

تا به کی حسرت و غم، تاب ندارم دیگر!

پهنه ناخوش شب باز به جانم آویخت

چه کنم؟ دست خودم نیست،ندانی دیگر!

آه تب دار زمین در نفسم جاری گشت

من که دریا شدم از تو، کویرم دیگر!

دست خود را بکشم بر لب این شام شرور

شرق تا غرب ببوسم لب او تا به ابد

بوسه مرگ چه‌ها می‌کند اندر خم این کوچه شب

من سرگشته به دنبا توام تا به ابد

گیر دستم،بگریزان تو مرا از دل شب تا ته روز

نوش عشقت کنم و سوزم از آن سوز و فروز

عشق من از بن و پی در رگ من جاری گشت

قلبم از خون من ای ناجی من عاری گشت

بازآی، به حالم نظری افکن باز

شعله شو، بر تن سردم نظری افکن باز!

 

فرزاد -یازده بهمن هشتاد و پنج



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 4131  بازدید


» لینک دوستان من «
» اشتراک در خبرنامه «